گاهي از فراز آسمان ها به اين موضوع فكر ميكنم كه اگر روزي در يكي از سفرهايم هواپيما قصد افتادن كرد، آيا ميتوان نجات پيدا كرد؟
و صداي مهماندار كه در فرودگاه شهيد هاشمي نژاد مشهد هستيم و سفر خوشي را براي شما آرزو ميكنم.
خبر را شنيدي ...
و يكبار ديگر استرس و اضطراب و هيجان و نفس هايي كه در سينه حبس مي شود
و صداهايي كه بلند بلند مي گويد يا ابوالفضل. يا ابوالفضل. يا ابوالفضل
و سكوت...
من صداي كودكاني را كه در آغوش مادرانشان ضجه مي زنن و همسراني كه در آغوش فرزندانشان از هوش مي روند را مي شنوم و مي بينم.
و توي اي مسئول... چگونه اين همه صدا را نمي بيني و نمي شنوي...
اين كه ديگر فتنه نيست تا داستان سرايي كني و اين و آن را متهم كني.
تا كي...
حالا يادم آمد. مقصر خلبان بود و بس